شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

پرده عریض و سینمای سه‌بعدی


- دوربین / پروژکتورِ چندگانه: سینه‌راما:
هالیوود هنگام دستیابی به اندازهٔ تصویرِ پرده، همزمان آغاز به تجربه در سیستم‌های نوین اپتیک کرد تا گستره و عمق بیشتری به تصویر بدهد. اولین دستاورد این فرمت با اندازهٔ تازه، دوربین/پروژکتورهای چندگانهٔ (multiple-camera/projector) پرده عریض بود که سینه‌راما (Cinerama) نام گرفت و در سپتامبر ۱۹۵۲ معرفی شد. در شیوهٔ سینه‌راما سه دوربینِ همگاه (سینک) ۳۵ میلی‌متری که در یک قوس با یکدیگر هماهنگ شده‌اند، به‌طور همزمان در پهنهٔ وسیعی ضبط می‌شوند و بعداً به‌وسیله دستگاه نمایش (پروژکتور( را همگاه در پرده‌ای مقعر به نمایش درمی‌آیند. بنابراین، در این شیوه تصویر منعکس شده بر پرده سه برابرِ استاندهٔ تصویرِ ۳۵ میلی‌متری است؛ ارتفاع تصویر نیز به نسبت بیشتر است، خط فاصل بین تصاویر نیز با یک انطباق ترم تصویر در عدسی دوربین به‌وسیله شانه‌های فلزی معلّق در دستگاه نمایش پنهان می‌شود. باید گفت این تکنیک هرگز کاملاً رضایتبخش نشد. به هر حال، تصویر سینه‌راما شش برابر بزرگتر از تصویر آکادمیک بود و پردهٔ مقعر یک پدیدهٔ بصری پیرامونی بر آن می‌افزود. در نمایش سینه‌راما تماشاگر همچنین با هفت باند صدای برجسته (استریوفوتیک) احاطه می‌شد، که به‌صورت مغناطیسی (و نه اپتیک) روی نوار جداگانهٔ یک فیلم ۳۵ میلی‌متری ضبط می‌شد و امکان می‌داد که در این تصویرِ گسترده صدا نیز از جهات متناسبی شنیده شود. ترکیب این عوامل در کل توّهمی از عمق در بیننده ایجاد می‌کرد، چنانکه تماشاگر خود را در درون صحنه احساس می‌کرد. تماشاگرانی که به پردهٔ مسطّح عادت داشتند به شدت تکان می‌خوردند.
اما فرآیند کار در سینه‌راما هم برای فیلمساز و هم برای نمایش‌دهنده پرهزینه و دردسرآفرین بود و تماشاگران نیز باید بلیت گرانتری می‌خریدند. این طریقهٔ گران‌قیمت تنها تا زمانی قادر به ادامهٔ حیات بود که برای مردم تازگی داشت. به همین دلیل، سینه‌راما به ارائهٔ عملیات سیرک و شعبده‌بازی‌های بصری پرداخت و کمتری داستانگوئی کرد.
فیلم‌هائی ماننداین است سینه‌راما (This Is Cinerama - سال ۱۹۵۲)، تعطیلات سینه‌راما (Cinerama Holiday - سال ۱۹۵۵)، عجایب هفتگانهٔ جهان (The Seven Woders of the World - سال ۱۹۵۶)، در جستجوی بهشت (Search for Paradise - سال ۱۹۵۷)، ماجراهای دریای جنوب در سینه‌راما (Cinerama South Sea Adventures - سال ۱۹۵۸)، نبرد با یاد (Windjammer - سال ۱۹۵۸) به شیوهٔ سینه‌میراکل (Cinemiracel)، رقیب سینه‌راما، فیلمبرداری شد که سینه‌راما آن را خریده بود صحنه‌های متنوعی از رانندگی بی‌باکانه، نمایش‌های شگفتی‌آور و سفرهای اسرارآمیز را نشان می‌داد، که هیچ خط داستانی نداشتند -
نخستین فیلم‌های داستانی سینه‌‌راما، چگونه غرب تسخیر شد (How the West Was Won - سال ۱۹۶۲)، و دنیای شگفت‌انگیز برادران گریم (The Wonderful World of the Brothers Grimm - سال ۱۹۶۲) نشان دادند که استفاده از دوربین‌های مضاعف برای داستانگوئی کاری بسیار دست و پاگیر و پرهزینه است.
مثلاً فیلم چگونه غرب تسخیر شد نیاز به همکاری سه کارگردان (جان فورد، هنری هاتاوی، و جرج مارشال) و چهار فیلمبردار داشت و هزینه‌ای معادل چهارده میلیون دلار در ۱۹۶۲ صرف تولید آن شد.
سینه‌راما در ۱۹۶۳ تحت فشارهای اقتصادی ناچار شد سیستم مناسبتری با نگاتیو بزرگتر برای پردهٔ بزرگ ابداع کند (اولتراپاناویژن ـ Ultra Panavision)، و فیلم دنیای دیوانهٔ دیوانهٔ دیوانه (It's a Mad, Mad, Mad World - سال ۱۹۶۳) را با آن سیستم ساخت، تا آنکه سرانجام خود سیستم فیلم بزرگتری به‌نام اولتراسینه‌راما (Ultra Cinerama) را به‌وجود آورد. این سیستم با عدسی بیضی‌شکل مخصوص خود امکان می‌داد تا پرده‌ای کاملاً مدوّر بر گِرد سر تماشاگران تعبیه کند. سینه‌رامای چند دوربینه به‌علت هزینهٔ زیاد و تکنولوژی ویژهٔ خود هرگز مورد استفادهٔ گسترده‌ای نیافت و در اوج محبوبیت خود تنها در صد شهر جهان امکان نمایش یافت که توانسته بودند خود را با مطالبات آن مجهز کنند. اما موفقیت سینه‌راما در اوایل دههٔ ۱۹۵۰ زمینه‌ای فراهم آورد تا انقلاب پرده عریض همه‌گیر شود و تماشاگران را بار دیگر، همچون سال ۱۹۴۹ گروه گروه به سالن‌های سینما بکشاند، و تنها به این دلیل است که سینه‌راما در تاریخ سینما جای ویژه‌ای را اشغال کرده است.
- عمق: تصویر برجستهٔ سه‌بعدی (D ـ 3):
تجربهٔ بعدی هالیوود تصویر برجستهٔ سه‌بُعدی (Stereoscopic 3-D؛ D ـ 3) از همان سال‌های اولیهٔ سینما سابقه داشت: پیشگامانی چون ویلیام فریز - گرین و لومیرها با سیستم تصویر برجسته تجربه‌هائی کرده بودند. آنها دو نوار فیلم را، که یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ آبی - سبز به‌صورت دستی رنگ‌آمیزی شده بودند، به‌طور همزمان برای تماشاگرانی که عینکی با عدسی فیلتردار به چشم می‌گذاشتند نمایش می‌دادند. نتیجهٔ کار نوعی تصویر برجسته یا ترکیبات مونوکروم بود. تجربه با تصویر برجسته (آناگلیفیک ـ anaglyphic 3 - D) سه‌بُعدی تا اواسط دههٔ ۱۹۲۰ ادامه یافت و هری ف.فِیرول (Harry K.Fairall) یک فیلم داستانی به‌نام قدرت عشق (The Power of Love - سال ۱۹۲۲) به این طریق تهیه کرد. در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ MGM یک سلسله فیلم کوتاه با تصویر برجسته به‌نام 'اُدیوسکُوپیکس ـ Audioscopiks' را با کمک پِت اسمیت (Pete Smith) به معرض نمایش گذاشت. در همین فاصله ادوین لند (Edwin Land) هم یک طریقهٔ پولاریزه ساخته بود که امکان تولید تصاویر سه‌بعدیِ تمام‌رنگی را می‌داد. در همان زمان زایس - آیکون، آ.گ. (.Zeiss-Ikon, A.G)، تصاویر پولاریزه‌ای را با استفاده از عدسی‌های خود تدارک دیده بود که در ۱۹۳۶ در ایتالیا فیلم عروسی گدایان (Begger's Wedding) و در ۱۹۳۷ در آلمان فیلم‌های می‌توانی کمی نزدیک شوی (You Can Nearly Touch It) و شش دختر در تعطیلات آخر هفته (Six Girls Drive into Weekend) با آن ساخته شد و شرکت کرایسلر یک فیلم کوتاه سه‌بُعدی به‌صورت تکنی‌کالر در نمایشگاه جهانی نیویورک در ۱۹۳۹ نمایش داد.
در نوامبر ۱۹۵۲ آرچ اُبولر (Arch Oboler - سال ۱۹۸۷-۱۹۰۹) که تهیه‌کنندهٔ مستقلی بود، یک فرآیند پولاریزهٔ سه‌بُعدی عرضه کرد که دید طبیعی (Natural Vision) نامیده می‌شد و توسط یک تیم عدسی‌ساز و مهندس دوربین برای فیلم داستانی شیطان بوانا (Bwana Devil) اختراع شده بود. در سیستم دید طبیعی دو دوربین متصل به‌هم که عدسی‌هایشان به تقریب نزدیک به فاصله‌ٔ دو چشم انسان مستقر شده بودند هر صحنه را در دو نگاتیو جداگانه ضبط می‌کردند. در سالن نمایش هنگامی‌که دو حلقهٔ چاپ‌شده به‌طور همزمان و با همان زاویهٔ عدسی دوربین بر پرده می‌افتادند تماشاگری که عینک مخصوص کاغذی را که به‌صورت عدسی پولاریزه، شده بود به چشم می‌گذاشت، آن دو تصویر را به‌صورت یک تصویر سه‌بُعدی می‌دید. دومین فیلم با دید طبیعی، خانهٔ مومی (House of Wax) (آندره دو تُت ـ André de Toth؛ سال ۱۹۵۳ ـ پخش، ۱۹۷۱)، را برادران وارنر تهیه کردند و در آن از شش باند صدای برجسته استفاده کردند.
بین سال‌های ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ هالیوود شصت و نه فیلم داستانی به‌صورت سه‌بُعدی ساخت که اکثر آنها فیلم‌های حادثه‌ای با توّهم برجسته‌نمائی بودند وسترن‌هائی چون حمله در رودخانهٔ فِدِر (Charge at Feather River) (گُردون داگلاس، ۱۹۵۳) و نازا پسر کاچیز (Taza, Son of Cochise ـ داگلاس سیرک، ۱۹۵۴)؛ فیلم‌های افسانهٔ علمی (science-fiction) نظیر از فضای بی‌کران آمد (جک آرنلد، ۱۹۵۳) و جانوری از مرداب سیاه (Creature from the Black lagoon) (جک آرنُلد ـ Jack Arnold؛ ۱۹۵۴) و فیلم‌های ترسناکی چون سرسام (The Maze) (ویلیام کامِرون منزیز، ۱۹۵۳) و شیخ خیابان مورگ (Phantom of the Rue Morgue (روی دل روث ـ Roy de Ruth؛ سال ۱۹۵۴). تب سینمای برجستهٔ سه‌بُعدی در ژوئن ۱۹۵۳ به اوج خود رسید و این هنگامی بود که کمپانی برادران وارنر اعلام کرد دو فیلم بسیار پرهزینهٔ ستاره‌ای متولد می‌شود (A Star Is Born) و شرق بهشت (East of Eden) را با سیستم دید طبیعی فیلمبرداری خواهد کرد.
طولی نکشید فیلم‌های دید طبیعی در هالیوود ناگهان به زهر گیشه معروف شدند. در همان سال به دلایل مختلف فیلم‌های برجستهٔ سه‌بُعدی (D ـ 3) از چشم افتادند.
مهم‌ترین علت شکست فیلم سه‌بُعدی احتمالاً آن بود که در پائیز ۱۹۵۳ سیستم رقیبی از جانب فاکس قرن بیستم به‌نام سینماسکوپ (Cinemascope) به بازار عرضه شد که با فرآیند چاپ پرده عریضِ آنامورفیک به‌دست می‌آمد. و در تبلیغات خود، مبنی بر نداشتن معایب سه‌بُعدی، چنین اعلام کرده بود: 'معجزه‌ای مدرن که نیاز به عینک ندارد' .
در سه دههٔ گذشته کوشش‌هائی برای احیاء تصاویر سه‌بُعدی به‌عمل آمده و به موفقیت‌هائی هم دست یافته است: فیلم حباب از آرچ اُبولر، هرزه‌نگارِ (Pornographic feature) (پُرنوگرافیک) مهمانداران هواپیما (The Stewardesses) (آلف سیلیمن ـ Alf Silliman) در ۱۹۶۹ و موجب پیدایش موج فیلم‌های هرزه‌نگار سه‌بُعدی شد. این گونهٔ سینمائی با فیلم فرنکشنشتاینِ اندی وارهول (Andy Warhol's Frankenstein) (پال‌ موریسِی ـ Paul Morrissey؛ سال ۱۹۷۴) به اوج خود رسید. در تابستان ۱۹۸۱ موفقیت خارج از انتظار وسترنی به‌نام دارم میام سراغت (Conin at Ya) فرناندو بالدی (Fernando Baldi) بار دیگر سینمای سه‌بُعدی را رونقی تازه بخشید و مورد توجه عام قرار داد. از آن پس تعدادی از فیلم‌های داستانی هالیوود به آن روی آوردند. در حدود همین سال‌ها گلچینی از فیلم‌های سه‌بُعدیِ دههٔ ۱۹۵۰ به تلویزیون‌های عمومی راه یافتند. امروزه هنوز هم فکر سینمای واقع‌نمای سه‌بُعدیِ ذهن فیلمسازان را به خود مشغول می‌دارد و تماشاگران نیز بنا به تجربه‌های اخیر هالیوود با فیلمبرداری هولوگرافی و فیلم‌های سه‌بعدی غیربرجسته مانند شواسکن (Showscan) و اُمنی مکس (Omnimax) علاقهٔ خود را نشان داده‌اند. به‌علاوه، موج فیلم‌های برجستهٔ سه‌بُعدی با فیلم بال‌های دلیری (Wings of Courage) (ژان ژاک آنو ـ Jean - Jacques Annaud - سال ۱۹۵۵) نشانهٔ نقطهٔ تحولی از این نوع تصویر بود.


همچنین مشاهده کنید