شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم


ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم    ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم
قدم به زمین ریخت از دو شیشه‌ی دیده    گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم
ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان    علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم
چو غیر چید گل وصلت از مساهله من    چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم
درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل    ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم
رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها    سیه در آینه‌ی بخت خویش دیدم و رفتم
به پند دیده‌ی صحبت پسند کار نکردم    نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم
مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو    کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم
شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی    به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم


همچنین مشاهده کنید