یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تو پری چهره اگر دست به آیینه بری


تو پری چهره اگر دست به آیینه بری    آنچنان شیفته گردی که گریبان بدری
با وجودت دو جهان بی‌خبر از خویشتنند    تو چنان واله خود کز دو جهان بی خبری
آسمان با قمری این همه نازش دارد    چون ننازی تو که دارنده‌ی چندین قمری
شاید ار تنگ دلان تنگی شکر نکشند    تا تو ای تنگ دهان صاحب تنگ شکری
هیچ کس را ز تو امکان شکیبایی نیست    که توان تن و کام دل و نور بصری
من ملول از غم و غیر از تو به سر حد نشاط    ای دریغا که به نام من و کام دگری
تو به جز ابروی خونخواره نداری تیغی    من به جز سینه‌ی صدپاره ندارم سپری
من ز رخسار تو آیینه‌ی پرستم زیرا    که هم آیین و هم آیینه صاحب نظری
از سر خون خود آن روز گذشتم در عشق    که تو سرمست خرامنده به هر ره گذری
نه عجب طبع فروغی به تو گر شد مایل    زان که در خیل بتان از همه مطبوع‌تری


همچنین مشاهده کنید