شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دل نداند تو را چنان که توئی


دل نداند تو را چنان که توئی    جان نگنجد در آن میان که توئی
با تو خورشید حسن چون سایه    می‌دود پیش و پس چنان که توئی
عقل جان بر میان به خدمت تو    می‌شتابد به هر کران که توئی
تو جهان دگر شدی از لطف    هم تو سلطان بر آن جهان که توئی
تو برآنی که جانم آن تو است    من که خاقانیم، بر آنکه توئی


همچنین مشاهده کنید