شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اندر دل من عشق تو نور یقینست


اندر دل من عشق تو نور یقینست    بر دیده‌ی من نام تو چون نقش نگینست
در طبع من و همت من تا به قیامت    مهر تو چو جنانست و وفای تو چو دینست
تو بازپسین یار منی و غم عشقت    جان تو که همراه دم بازپسینست
گویی ببر از صحبت نا اهل بر من    از جان به برم گر همه مقصود تو اینست
آن را غرض صحبت دیدار تو باشد    او را چه غم تاش و چه پروای تکینست
امید وصال تو مرا عمر بیفزود    خود وصل چه چیزست که امید چنینست
گفتم که ترا بنده نباشد چو سنایی    نوک مژه بر هم زد یعنی که همینست


همچنین مشاهده کنید