دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

عاقبت از عاشقان بگریختی


عاقبت از عاشقان بگریختی    وز مصاف ای پهلوان بگریختی
سوی شیران حمله بردی همچو شیر    همچو روبه از میان بگریختی
قصد بام آسمان می‌داشتی    از میان نردبان بگریختی
تو چگونه دارویی هر درد را    کز صداع این و آن بگریختی
پس روی انبیا چون می‌کنی    چون ز تهدید خسان بگریختی
مرده رنگی و نداری زندگی    مرده باشی چون ز جان بگریختی
دستمزد شادمانی صبر توست    رو که وقت امتحان بگریختی
صبر می‌کن در حصار غم کنون    چون ز بانگ پاسبان بگریختی
کی ببینی چشم تیرانداز را    چون ز تیر خرکمان بگریختی
زخم تیغ و تیر چون خواهی کشید    چون تو از زخم زبان بگریختی
رو خمش کن بی‌نشانی خامشی است    پس چرا سوی نشان بگریختی


همچنین مشاهده کنید