دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

هم


هم آش معاويه را مى‌خورد، هم پشت سر على نماز مى‌خواند!
نظير: حق با على است، اما پلو معاويه چرب‌تر است!
هم از توبره مى‌خورَد هم از آخور!
رک: اسب ترکمنى است، هم از توبره مى‌خورَد هم از آخور!
هم از تور مى‌گيرد هم از قلاّب
رک: اسب ترکمنى است، هم از توبره مى‌خورَد هم از آخور
هم از زاغ ماند هم از رزّاق
رک: هم از گندم رى افتاد هم از خرماى بغداد
هم از شورباى قم ماند هم از هليم کاشان!
نظير:
هم از گندم رى افتاد هم از خرماى بغداد
ـ هم از يار بازماند هم به دوست نرسيد 
ـ هم از زاغ ماند هم از رزّاق
نيزرک: از آنجا مانده و از اينجا رانده
هم از گندم رى افتاد هم از خرماى بغداد
رک: هم از شورباى قم ماند هم از هليم کاشان
هم از يار بازماند هم به دوست نرسيد
رک: هم از شورباى قم ماند و هم از هليم کاشان
هم اسب شمر را نعل مى‌کند، هم مَشک حضرت عباس را مى‌دوزد!
رک: شريک دزد و رفيق قافله است
همان آب است اگر کوبى هزاران بار در هاون٭
  ٭ يگانه عالمى بالله چه گويم بيش از اين زيرا ......................... (سنائى)
همان آش است و همان کاسه
نظير:
 کاسه همان کاسه است و آش همان آش
ـ نغمه همان نغمه است و ساز همان ساز
ـ هنوز همان آش در کاسه است
ـ آن ديگ پخته هنوز برجاست 
ـ آب بر کَرْتِ اول است
ـ همان خرک سياه بر در است
همان بهتر که بر فردا گذارم کار فردا را
رک: چو فردا شود فکر فردا کنيم
همان جا بمان تا سهيل به زردک بزند!
رک: باش تا قائم‌مقام از باغ در آيد!
همان خر است و يک کيله جو
نظير:
همان خر سياه است و همان راه آسيا
 ـ احمد پوده، همان که بوده!
همان خر سياه است و همان راه آسيا!
رک: همان خر است و يک کيله جو
همان خرک سياه بر در است
رک: همان آش است و همان کاسه
همان‌قدر که آدم بد هست آدم خوب هم هست
نظير: خدا همان قدر که بندهٔ بد دارد بندهٔ خوب هم دارد
همان کس که دندان دهد نان دهد
رک: هر آن کس که دندان دهد...
هم بد باشد جزاى بد کردارى
رک: بد مکن که بد افتى، چِهْ مَکَنْ که خود افتى
هم به زلف يار برمى‌خورد هم به چمن
هم به لاهوتش خورد هم به ناسونش
در شدت محاصرهٔ قسطنطيه، آنگاه که تسخير عاصمهٔ روم شرقى مسلم بود، جاسوسان، محمد دوم را آگاهى بردند که در شهر انقلابى عظيم است چه کشيشان و بالتّبع ديگر مردمان در مسئلهٔ کلامى بر دو بخش شده و هم‌اکنون امپراطور و ساير سران در کليساى قديم صوفى گرد آمده‌اند و بحث مى‌کنند که زخم وارد بر مسيح آيا بر جنبهٔ لاهوت آن حضرت خورده يا ناسوت او [سلطان] محمد در حال تيرى از توپى سنگين به همان کليسا گشاد و چون اصابت کرد گفت: هم به لاهوتش خورد هم... (به نقل از امثال و حکم دهخدا، ج ۴، ص ۱۹۸۷)
هم پيشه، هم پيشه را دشمن دارد (از جامع‌التمثيل)
رک: همکار همکار را نمى‌تواند ببيند
همّت از تو، قوّت از خدا
نظير:
از تو حرکت، از خدا برکت
    ـ راه جستن ز تو هدايت از او جهد کردن ز تو عنايت از او (سنائى)
همّت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سليمان شود (وحشى بافقى)
رک: هر مرادى را به همّت مى‌توان تسخير کرد
  همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به‌جائى رسيده‌اند (ابن يمين)
رک: هر مرادى را به همت مى‌توان تسخير کرد
همچنين آيد پسر جون همچنان باشد پدر ٭
رک: بيله‌ديگ، بيله‌چغندر
٭ ز اصل نيک ار فرع نيک آيد نباشد بس عجب ............................ (عنصرى)
هم چوب را خورد، هم پياز را و هم پول را داد
مردى را براى جُرمى که داشت پيش قاضى بردند قاضى دستور داد يکى از سه حکم دربارهٔ او اجراء شود: يا چهل دانه پياز بخورد يا چهل ضربه تازيانه به او بزنند يا چهل دينار پول بدهد. آن مرد پيش خودش حساب کرد چهل دينار خيلى پول است و چهل تازيانه هم خيلى است ولى چهل دانه پياز را مى‌شود خورد و صلاحش را در اين ديد که پيازها را بخورد. شروع کرد به خوردن پياز اما چندتائى بيشتر نخورده بود که ديد تند و تيز و بدمزه است و نمى‌تواند چهل تا پياز را بخورد گفت: 'چهل تازيانه بهتر است، تازيانه بزنيد' چند ضربه که به او زدند ديد درد مى‌آورد گفت: 'نزنيد! چهل دينار را مى‌دهم' يعنى هم پياز را خورد هم تازيانه را هم آخر مجبور شد پول بدهد (تمثيل و مثل، ج ۱، ص ۱۷۳)
نظير:
خر داد و زر داد و سر هم داد
ـ هم دشنام شنيد و هم ناودان کشيد
هم حلواى مرده‌هاست هم خورش زنده‌ها! (عا).
هم خدا را مى‌خواهد هم خرما را
نظير:
به يکى گفتند: خربزه مى‌خورى يا هندوانه؟ گفت: هر دو وانه! يا خدا يا خرما
ـ دين و دنيا به‌هم نيايد راست (نظامى)
    ـ هم خدا خواهيّ و هم دنياى دون اين جنون باشد، جنون باشد، جنون! (ملاّ شاه قادرى)
هم خرما، هم ثواب
نظير:
هم فال و هم تماشا
ـ هم زيارت و هم تجارت
ـ يک تير و دو نشان
    ـ چه خوش بوَد که برآيد به يک کرشمه دو کار زيارت شهِ عبدالعظيم و ديدن يار
هم خنده و سور و سرور، هم زيارت اهل قبور
نظير: هم سياحت است هم زيارت
نيزرک: هم فال است هم تماشا
هم خيک دريد و هم خر افتاد٭
نظير: هم ريسمان گسست هم دوک شکست
٭ يک باره دلش ز پا درافتاد ............................ (نظامى)
هم دزد مى‌نالد، هم کاروان
نظير: هم دزد ناراضى است هم صاحبخانه
هم دشنام شنيد هم ناودان کشيد
نظير: هم چوب را خورد، هم پياز را و هم پول را داد
همدلى از همزبانى بهتر است٭(مولوى)
٭ پس زبان محرمى خود ديگر است  ................................... (مولوى)
همراه کسى باش که همراه تو باشد
رک: خواهان کسى باش که خواهان تو باشد
هم ريسمان گسست هم دوک شکست
نظير: هم خيک دريد و هم خر افتاد
هم زيارت است و هم تجارت (يا: هم سياحت است هم زيارت)
رک: هم فال است هم تماشا
همسايه بايد جور همسايه را بکشد (محاضرات الادبا)
همسايهٔ بد مباد کس را
نظير: خانه از همسايهٔ بد در خطر است
همسايه برادر نشود
همسايه به آدم از قوم و خويش نزديک‌تر است
همسايه به حل همسايه آگاه است (از جامع‌التمثيل)
نظير: بد همسايه را همسايه داند (اسعد گرگانى)
همسايه را بپرس خانه را بخر
رک: اول همسايه بعد خانه
همسايه را به گناه همسايه نگيرند
رک: از بد و نيکِ کس کسى را چه؟
همسايه را گوشت، ما را آبگوشت!
همسايه ز همسايه بسى پند بگيرد
همسايهٔ ما سايهٔ ماست
همسايهٔ نزديک از برادر دور بهتر است٭
نظير: همسايهٔ نزديک بِهْ که برادر دور
      ٭ تورات: امثال سليمان، باب بيست و هفتم، ۱۱
همسايهٔ نزديک بِهْ که برادر دور
صورت ديگرى است از: همسايهٔ نزديک از برادر دور بهتر است
همسايهٔ نيک در جهان فضل خداست
همسايه‌ها يارى کنيد تا من شوهردارى کنم! (عا).
به مزاح در مورد زنان کاهل و شلخته به‌کار برند
هم سؤال از علم خيزد هم جواب (مولوى)
هم سفرهٔ نان است هم لُنگ حمام! (عا).
تيره‌بختى است که به طرق گوناگون مورد استفادهٔ ديگران واقع مى‌شود
هم شام کوفه ديديم هم صبح کربلا را


همچنین مشاهده کنید