دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

دل همان به که گرفتار هوائی باشد


دل همان به که گرفتار هوائی باشد    سر همان به که نثار کف پائی باشد
هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال    درد سهلست اگر امید دوائی باشد
دامن یار به دست آر و ره میکده گیر    نشناس اینکه به از میکده جائی باشد
هوس خانقهم نیست که بیزارم از آن    بوریائی که در او بوی ریائی باشد
صوفی صافی در مذهب ما دانی کیست    آن که با باده‌ی صافیش صفائی باشد
پیر میخانه از خانه برون کرد مگر    ننگ دارد که در آن کوچه گدائی باشد
چه کند گر نکشد محنت و خواری چو عبید    هر که را دل متعلق به هوائی باشد


همچنین مشاهده کنید