شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

یاد دارم که روزگاری بود


یاد دارم که روزگاری بود    که مرا پیش غمگساری بود
با لب یار و در بر دلدار    هر زمانیم کار و باری بود
جام عیش مرا نه دردی بود    گل وصل مرا نه خاری بود
ز اهوی شیرگیر روبه‌باز    دل بیچاره را شکاری بود
گرد آب حیات بر خورشید    از خط او بنفشه‌زاری بود
همه اسباب عیشم آماده    یارب آن خود چه روزگاری بود
گر جهان موجها زدی ز اغیار    سعدیش بس گزیده یاری بود


همچنین مشاهده کنید