پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری


هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری    بار دوم ز بار نخستین نکوتری
انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران    بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری
زنار بود هر چه همه عمر داشتم    الا کمر که پیش تو بستم به چاکری
از شرم چون تو آدمیان در میان خلق    انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری
شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام    دانم که گر تنم بکشی جان بپروری
جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد    با صورت بدیع تو کردن برابری
ای مدعی گر آن چه مرا شد تو را شود    بر حال من ببخشی و حالت بیاوری
صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند    هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری
صبری که بود مایه سعدی دگر نماند    سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری


همچنین مشاهده کنید