شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود


ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود    مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود
از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید    اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود
بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او    بود اما اینکه بر خاطر گران باشد ، نبود
خاطر هرکس از و می‌شد، به نوعی شادمان    شادمان گشتم که با من همچنان باشد ، نبود
وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم    پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود


همچنین مشاهده کنید