پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

به شهریار بگوئید حال این درویش


به شهریار بگوئید حال این درویش    به شهریار برید آگهی از این دل ریش
مدد کنید که دورست آب و ما تشنه    حرامی از عقب و روز گرم و ره در پیش
توانگران چو علم برکنار دجله زنند    مگر دریغ ندارند آبی از درویش
اگر تو زهر دهی همچو شهد نوش کنم    به حکم آنکه ز دست تو نوش باشد نیش
به نوک ناوک چشم تو هر که قربان شد    ازو چه چشم توان داشتن رعایت کیش
از آستان تو دوری نکردم اندیشه    چرا که گوش نکردم بعقل دور اندیش
اگر گرفت دلم ترک خویش و بیگانه    غریب نیست که بیگانه گشته است از خویش
به عشوه آهوی روباه باز صیادت    چنان برد دل مردم که گرگ گرسنه میش
بیا و پرده برافکن که هست خواجو را    شکیب کم ز کم و اشتیاق بیش از بیش


همچنین مشاهده کنید