جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آورده ایم روی بسوی دیار خویش


آورده ایم روی بسوی دیار خویش    باشد که بنگریم دگر روی یار خویش
صوفی و زهد و مسجد و سجاده و نماز    ما و می مغانه و روی نگار خویش
چون زلف لیلی از دو جهان کردم اختیار    مجنونم ار ز دست دهم اختیار خویش
کردم گذار برسرکویش وزین سپس    تا خود چه بر سرم گذرد از گذار خویش
چون هیچ برقرار نمی‌ماند از چه روی    ماندست بیقراری من برقرار خویش
زانرو که هر چه دیده‌ام از خویش دیده‌ام    هر دم کنم ز دیده سزا در کنار خویش
در بندگی چو کار من خسته بندگیست    تا زنده‌ام چگونه کنم ترک کار خویش
چون ما شکار آهوی شیرافکن توئیم    گر می‌کشی بدور میفکن شکار خویش
خواجو چو کرده‌ئی سبق خون دل روان    از لوح کائنات فرو شو غبار خویش


همچنین مشاهده کنید