جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش


ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش    وی خنده زده شکر شیرین تو بر نوش
از کوه نتابد چو تو خورشید کمربند    وز باغ نخیزد چو تو شمشاد قبا پوش
چون دوش شبی تیره ندیدم بدرازی    الا شب زلفت که زیادت بود از دوش
ماندست مرا حسرت دیدار تو در دل    کردست دلم حلقه‌ی گیسوی تو در گوش
دارم ز تو دلبستگی و مهر و وفا چشم    لیکن چکنم گر تو نداری دل من گوش
خاموش که چون گل بشکر خنده در آید    با بلبل بیدل نتوان گفت که خاموش
زان داروی بیهوشی اگر صبح توانی    در ده قدحی تا ز حریفان ببرد هوش
تخفیف کن از دور من سوخته جامی    کاتش چو زیادت شود از سر برود جوش
خواجو اگرت دست دهد دولت وصلش    زنهار مگو با کس و بر می‌خور و می‌پوش


همچنین مشاهده کنید