پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

بر سر کوی خرابات محبت کوئیست


بر سر کوی خرابات محبت کوئیست    که مرا بر سر آن کوی نظر بر سوئیست
دهنش یکسر مویست و میانش یک موی    وز میان تن من تا بمیانش موئیست
ابروی او که ز چشمم نرود پیوسته    نه کمانیست که شایسته‌ی هر بازوئیست
مرهمی از من مجروح مدارید دریغ    که دلم خسته‌ی پیکان کمان ابروئیست
گر من از خوی بد خویش نگردم چه عجب    هر کسی را که در آفاق ببینی خوئیست
ز آتش دوزخم از بهر چه می‌ترسانید    دوزخ آنست که خالی ز بهشتی روئیست
نسخه‌ی غالیه یا رایحه‌ی گلزارست    نکهت سنبل تر یا نفس گلبوئیست
هر که از زلف دراز تو نگوید سخنی    دست کوته کن ازو زانکه پریشان گوئیست
اگر از کوی تو خواجو بملامت نرود    مکنش هیچ ملامت که ملامت جوئیست


همچنین مشاهده کنید