جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
بوقت صبح می روشن آفتاب منست
|
همچنین مشاهده کنید
- بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد
- یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود
- نوبتی صبح برآمد ببام
- دیگرانرا عیش و شادی گر چه در صحرا بود
- پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد
- از صومعه پیری بخرابات درآمد
- دلم که حلقهی گیسوی یار میگیرد
- آنکو به شکر ریزی شور از شکر انگیزد
- این چه بادست کزو بوی شما میشنوم
- چون نیست ما را با او وصالی
- روی نکو بی وجود ناز نباشد
- نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین
- من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب
- برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ
- صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم
- خوشا وقتی که از بستانسرائی
- گمان مبر که دلم میل دوستان نکند
- دگر وجود ندارد لطیفهئی ز دهانش
- بر سر کوی خرابات محبت کوئیست
- اکنون که از بهشت نشان میدهد نسیم