پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

فراق روی تو می‌سوزدم جگر، چه کنم؟


فراق روی تو می‌سوزدم جگر، چه کنم؟    ز کوی عافیت افتاده‌ام بدر، چه کنم؟
به دل کنند صبوری چو کار سخت شود    دلم نماند، ز هجر تو صبر بر چه کنم؟
مرا سریست به دست از جهان و آنرا نیز    برای پای تو دارم، وگرنه سر چه کنم؟
دلی که بود، به زلف تو داده‌ام، دیرست    کنون ز هجر تو جان می‌کنم، دگر چه کنم؟
ز چشم خلق، گرفتم، بپوشم آتش دل    مرا بگوی که: با آب چشم تر چه کنم؟
چو گویمت که: غم اوحدی بخور، گویی:    منال گو: ز غم ما و غم مخور، چه کنم؟


همچنین مشاهده کنید