چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

منم غریب دیار تو، ای غریب‌نواز


منم غریب دیار تو، ای غریب‌نواز    دمی به حال غریب دیار خود پرداز
بهر کمند که خواهی بگیر و بازم بند    به شرط آنکه ز کارم نظر نگیری باز
گرم چو خاک زمین خوار می‌کنی سهلست    چو خاک می‌کن و بر خاک سایه می‌انداز
درون سینه دلم چون کبوتران بتپد    چه آتشست که در جان من نهادی باز؟
هوای قد بلند تو می‌کند دل من    تو دست کوته من بین و آرزوی دراز!
بر آستین خیالت همی دهم بوسه    بر آستان وصالت مرا چو نیست جواز
هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود    نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز
اگر بسوزدت، ای دل، ز درد ناله مکن    دم از محبت او می‌زنی، بسوز و بساز
حدیث درد من، ای مدعی، نه امروزست    که اوحدی ز ازل بود رند و شاهد باز


همچنین مشاهده کنید