شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟


آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟    با او مرا به بوسه جواب و سال بود
با آن رخ چو ماه و جبین چو مشتری    هر ساعتم ز روی وفا اتصال بود
از روز وصل در شب هجر او فتاده‌ام    آه! آن زمان کجا شد و باز این چه حال بود؟
بر من چه شب گذشت ز هجران یار دوش؟    نه‌نه، شبش چگونه توان گفت؟سال بود
گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی    خود بی‌رخش بدیدم و بودن محال بود
آن بی‌وفا نگر که: جدا گشت و خود نگفت    روزی دلی ربوده‌ی این زلف و خال بود
ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم    دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟


همچنین مشاهده کنید