پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد


خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد    کامشب مرا تعلق او در ضمیر شد
این باد زلف اوست که باد بنفشه برد    وین خاک کوی او که نسیمش عبیر شد
از هجر آن پری که خمیرم ز خاک اوست    خاک جهان ز خون دو چشمم خمیر شد
مهر خود از دلم، دگران گو: برون برید    کم در درون محبت او جایگیر شد
در جان دوست هیچ اثر خود نمی‌کند    آن نالها که از دل من بر اثیر شد
ای مدعی، دگر به خلاصش نظر مدار    مرغی، که صید آن صنم بی‌نظیر شد
گر زخم تیر غمزه‌ی خوبان ندیده‌ای    از اوحدی شنو، که درین درد پیر شد


همچنین مشاهده کنید