جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

هنر دوران اسلامی


تاريخ هجرت حضرت محمد (صلّى الله عليه وآله وسلم) از مکه به مدينه که به‌عنوان مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گرفته، مطابق است با ۶۲۲ بعد از ميلاد مسيح. پس از رحلت پيامبر اسلام در سال ۱۱ هجرى قمرى خلفاى راشدين در مرکز مدينه رهبرى مسلمانان را به‌دست گرفتند. با قبول خلافت توسط حضرت على (عليه‌السلام) در سال ۳۶ هـ .ق کونه پايتخت قرار گرفت و با شهادت آن حضرت در سال ۴۰ هـ . ق خلافت به معاويه رسيد و پايتخت به دمشق منتقل شد. جانشينن معاويه به‌نام خلفايِ اموى از سال ۴۱ تا ۱۳۲ هـ . ق در مقام خلافت باقى ماندند و سپس خلافت به‌دست عباسيان افتاد که بغداد پايتخت شد و تا سال ۶۵۶ هـ . ق ادامه يافت و در آن سال بساط خلافت آنها توسط هلاکوخان برچيده شد.
اسلام دين جهان‌گستر قرن‌هاى هفتم و هشتم ميلادى ايران، بين‌النهرين، مصر، شمال آفريقا، اسپانيا، سوريه، هندوستان، چين و برخى ديگر از نواحى خاور دور را تسخير نمود و به زير حکومت وحدت‌بخش خود در آورد.
لفظ اسلام در قرآن کريم به معنى مطلق دين خدا و نيز به معنى دين محمد (صلّى الله عليه وآله وسلم) آمده است. اسلام را بايد هم‌ دين به‌شمار آورد هم نوعى روش زندگى که توانست اقوام مختلف از نژادهاى گوناگون را گردهم آورد و برابرى و تساوى در بين آنها برقرار سازد. وحدت فرهنگى موردنظر و پيشبرد اسلام، ضرورتاً تا قلمرو خلاقيت‌ هنرى را در بر گرفت.
فتح ايران توسط اعراب مسلمان به سهولت امکان‌پذير نبود؛ هرچند دولت با عظمت ساسانى در سراشيبى سقوط و انحطاط بود و به دليل دودستگى‌ها، شکاف بين طبقات و اختلافات و رقابت‌هاى ميان نجبا و روحانيون و نابسامانى در امر دين، کشور در لبهٔ پرتگاه قرار داشت. در آن دوره روحانيت هيچگونه پيام اميدبخشى نداشت و مراسم دينى تنها يک محدوديت و تشريفات به‌شمار مى‌رفت. کوشش و تلاش کسانى چون يزدگرد يکم، شاپور سوم و قباد براى جلوگيرى از اين توسعه‌طلبى روحانيون آتشگاه به جايى نرسيد. مغان علاوه بر حکومت دينى فرمانروايى دنيوى را نيز در اختيار داشتند. اين قدرت و ثروت آنها را به فساد مى‌کشانيد و نتيجه اين شد که نشانى از معنويت و روحانيت در آنها برجاى نماند. به‌همين جهت پيش از پيدايش و گسترش اسلام به‌تدريج دين زرتشت کنار مى‌رفت و آيين مسيح رواج مى‌يافت و به گفته يکى از آگاهان، اگر در آن روزگاران اسلام به ايران راه نمى‌يافت شايد کليسا، آتشکده‌ها را ويران مى‌ساخت و خود به جاى آن مستقر مى‌شد. به‌هرحال جامعهٔ ساسانى با وجود نظم‌ ظاهرى از درون آشفته و بى‌هدف شده بود.
بعد از يک سلسله جنگ‌هاى شديد بين اعراب و ايرانيان، سرانجام فتح ايران توسط مسلمانان صورت گرفت و سلسلهٔ ساسانى در سال ۲۲ هجرى (در زمان خلافت عمر) پس از شکست در جنگ معروف نهاوند منقرض گرديد. برخورد مسلمانان عرب با يک قوم فرهيخته و داراى پيشرفت‌هاى اعلاى هنرى و فرهنگ باستاني، تأثيرات زيادى در آنها برجاى گذاشت و خطر تسليم در مقابل يک چنين پيشينهٔ هنرى را پيش آورد.
ايرانيان به‌هر جهت اسلام آوردند و از همان ابتدا حساب خود را از پيروان رسمى تسنّن جدا ساختند. يکى از دلايلى که ايرانيان با آغوش باز اسلام را نپذيرفتند، يکتاپرستى آنها بود. آنها مشرک و کافر و بت‌پرست نبودند بلکه خدايى به‌نام اهورامزدا را مى‌پرستيدند. معروف است که حضرت حسين بن على (عليه‌‌السلام) دختر آخرين پادشاه ساسانى را که در حين تسخير ايران اسير شده بود به زوجيت خود در آورده بود و از اين بابت امامان وارث ميراث پادشاهى ايرانيان نيز بودند.
پيروزى بنى‌عباس در نتيجهٔ کمک ايرانيان و دشمنى آنها با بنى‌اميه صورت گرفته. در زمانِ سلطهٔ عباسيان، تمدن و فرهنگ ايرانى در تمدن اسلامى نفوذ فوق‌العاده‌اى مى‌يافت. حتى عباسيان بغداد را که نزديک تيسفون پايتخت ساسانى بود پايتخت خود برگزيدند. در عهد خلافت عباسيان خاصه در زمان مأمون، نهضت علمي، ادبى و هنرى عظيمى در بعداد آغاز شد و ايرانيان در اين نهضت نقش عمده‌اى برعهده داشتند.
سپس سامانيان و صفاريان در مشرق ايران به استقلال رسيدند و بعد نوبت به غزنويان رسيد؛ که علاوه بر شرق ايران، افغانستان و بخشى از هندوستان را ضميمهٔ متصرفات خود کردند.
سلجوقيان پس از غلبه بر غزنويان کشورهاى غربى آسياى صغير، سوريه و عراق را نيز به متصرفات غزنويان افزودند و از جانب خليفه وقت، سلطنت آنها در ايران به رسميت شناخته شد.
با پيروزى اعراب مسلمان و انقراض امپراتورى ساساني، دورانى تازه در تاريخ هنر ايران آغاز شد. طى قرون بعد اقوام مختلف ترک، مغول و افغان بر اين سرزمين تسلط يافتند؛ ولى سنت‌هاى فرهنگى ايرانى در هنر ضمن اثرپذيرى از تمدن و فرهنگ اسلامي، مسير تحول خاص خود را پيمود. در ابتدا هنرمندان و صنعتگران مسلمان ايرانى ويژگى‌هاى هنر ساسانى را در آثار خود مى‌آوردند. مساجد اوليه طبق الگوهاى رايج در ساير جوامع مسلمان ساخته مى‌شدند؛ اما از سدهٔ چهارم هجرى سبک خاصى در معمارى مساجد براساس سنت‌هاى ايرانى رخ نمود. ايرانيان به سرعت از ارزش‌هاى تزئينى خط عربى بهره گرفتند. و انواع طرح‌هاى تزئينى خاص خود را پديد آوردند.
در اين زمان تصور بر اين بود که تلاش براى بازنمايى واقعى انسان، توهين کفرآميز نسبت به حق الهى خلقت مى‌باشد. تحريم معروف هنرهاى تجسمى در جهان اسلام ربطى به قرآن نداشت و زمينهٔ اين تحريم تا حدود زيادى به تعريف سهم و نقش هنرها در استخوان‌بندى جامعه اسلامى برمى‌گشت. مباحث و مناظراتى راجع به شمايل‌شکنى و بت‌شکنى که جهان مسيحيت را در کشمکش‌هاى شديد مذهبى فرو برد تا اواسط قرن نهم حل و فصل شد، نقش بسيار مهمى در تشکل نگره‌هاى اسلامى داشت. چنين به‌نظر مى‌رسد که هنرمندان برجسته، هميشه از ضوابطى که سنت تحميل مى‌کرد و پيام روحانى قرآن ارائه مى‌داد، شناخت و آگاهى کاملى داشتند. اما اين سخت‌گيرى‌ها باعث توقف فعاليت‌هاى هنرى تجسمى نگرديد؛ و قوهٔ تخيل هنرمند به نقوش و نگاره‌ها معطوف شد. اين نگاره‌هاى دل‌انگيز و نقوش پرمايهٔ رنگين را در نهايت بايد مديون اسلام باشيم که فضايى به‌وجود آورد که در آن هنرمندان از مسائل دنيوى روى برگيرند و در سپهر رؤيايى و تخيلى خط و رنگ ناب سير کنند.
مذاهبى که بعدها در کشورهاى اسلامى حاکم شدند در تعبيرشان از ممنوعيت و حرمتِ تمثال‌ها، تساهل بيشترى نشان دادند. آنها نقاشى اشخاص و وقايع را تا آنجا که ربطى به دين نداشت. مجاز دانستند.


همچنین مشاهده کنید