چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

سال از کیفیت جمع بین وحدت و کثرت


اگر معروف و عارف ذات پاک است
چه سودا در سر این مشت خاک است
جواب:
مکن بر نعمت حق ناسپاسی    که تو حق را به نور حق شناسی
جز او معروف و عارف نیست دریاب    ولیکن خاک می‌یابد ز خور تاب
عجب نبود که ذره دارد امید    هوای تاب مهر و نور خورشید
به یاد آور مقام و حال فطرت    کز آنجا باز دانی اصل فکرت
«الست بربکم» ایزد که را گفت    که بود آخر که آن ساعت «بلی» گفت
در آن روزی که گلها می‌سرشتند    به دل در قصه‌ی ایمان نوشتند
اگر آن نامه را یک ره بخوانی    هر آن چیزی که می‌خواهی بدانی
تو بستی عقد عهد بندگی دوش    ولی کردی به نادانی فراموش
کلام حق بدان گشته است منزل    که یادت آورد از عهد اول
اگر تو دیده‌ای حق را به آغاز    در اینجا هم توانی دیدنش باز
صفاتش را ببین امروز اینجا    که تا ذاتش توانی دید فردا
وگرنه رنج خود ضایع مگردان    برو بنیوش «لاتهدی» ز قرآن
تمثيل:
ندارد باورت اکمه ز الوان    وگر صد سال گویی نقل و برهان
سپید و زرد و سرخ و سبز و کاهی    به نزد وی نباشد جز سیاهی
نگر تا کور مادرزاد بدحال    کجا بینا شود از کحل کحال
خرد از دیدن احوال عقبا    بود چون کور مادرزاد دنیا
ورای عقل طوری دارد انسان    که بشناسد بدان اسرار پنهان
بسان آتش اندر سنگ و آهن    نهاده است ایزد اندر جان و در تن
چو بر هم اوفتاد این سنگ و آهن    ز نورش هر دو عالم گشت روشن
از آن مجموع پیدا گردد این راز    چو دانستی برو خود را برانداز
تویی تو نسخه‌ی نقش الهی    بجو از خویش هر چیزی که خواهی


همچنین مشاهده کنید