جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

نگویی باز: کای غم خوار چونی؟


نگویی باز: کای غم خوار چونی؟    همیشه با غم و تیمار چونی؟
کجایی؟ با فراقم در چه کاری؟    جدا افتاده از دلدار چونی؟
مرا دانی که بیمارم ز تیمار    نپرسی هیچ: کای بیمار چونی؟
نیاری یاد از من: کای ز غم زار    درین رنج و غم بسیار چونی؟
مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد    نخواهی گفت: کای غم خوار چونی؟
تو گر چه بینیم غلتان به خون در    نگویی آخر: ای افگار چونی؟
سحرگه با خیالت دیده می‌گفت:    که هر شب با من بیدار چونی؟
خیالت گفت: کری نیک زارم    ز بهر تو، که هر شب زار چونی؟
سگ کویت عراقی را نگوید    شبی: کای یار من، بی یار چونی؟


همچنین مشاهده کنید