پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
گر چه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
|
همچنین مشاهده کنید
- زان پیش که دل ز جان برآید
- سر عشقت کس تواند گفت؟ نی
- چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
- نگارا، وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشی
- باز غم بگرفت دامانم، دریغ
- یاران، غمم خورید، که غمخوار ماندهام
- روی ننمود یار چتوان کرد؟
- مرا از هر چه میبینم رخ دلدار اولیتر
- بیا، کاین دل سر هجران ندارد
- اندرین ره هر که او یکتا شود
- بیا، که بیتو به جان آمدم ز تنهایی
- ندیدهام رخ خوب تو، روزکی چند است
- گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟
- دیدهی بختم، دریغا کور شد
- تا کی همه مدح خویش گوییم؟
- بیا بیا، که نسیم بهار میگذرد
- کردم گذری به میکده دوش
- بگذر ای غافل ز یاد این و آن
- نگارا، کی بود کامیدواری
- جانا، نظری که ناتوانم