جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
ای به من صدق و صفای تو دروغ
|
همچنین مشاهده کنید
- از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
- به رهی کان سفری سرو روان خواهد شد
- روزگاری رفت و از ما نامدت یک بار یاد
- چو تو را به قصد جولان سم بادپا بجنبد
- چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
- دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب
- دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست
- به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
- حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
- بس که ما از روی رسوائی نقاب افکندهام
- مالک المک شوم چون ز جنون هامون را
- باز علم زد ز بیابان عشق
- هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
- دیدهام مست و سرانداز و غزل خوان برهی
- بت پرستی را شعار خود کنم تا یار من
- هر کسی چیزی به پای آن پسر میفکند
- به دست دیده عنان دل فکار مده
- بزم کین آرا و در ساغر می بیداد ریز
- من از رغم غزالی شهسواری کردهام پیدا
- به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم