جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
با من از ابنای عالم دلبری مانده است و بس
|
همچنین مشاهده کنید
- تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان
- خط اگرت سبزه طرف لاله نهفته
- به دوستی خودم میکشی که رای منست این
- دیشب که بر لبت لب جام شراب بود
- خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید
- اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
- اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد
- با وجود وصل شد زندان حرمان جای من
- به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد
- باز آشفتهام از خوی تو چندان که مپرس
- حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
- ای گردن بلند قدان در کمند تو
- منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم
- تائبم از می به دور نرگس غماز او
- چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفل سازد
- بهر دعا از درت چون به درون آمدم
- چو یار تیغ ستیز از نیام کین بدر آرد
- چو مینماید، که هست با من، جفا و جورت، ز روی یاری
- باز امشب ز اقتضای شوخ طبعیهای او
- دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند