پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

گر بر من آرمیده سمندش گذر کند


گر بر من آرمیده سمندش گذر کند    او صد هزار تندی ازین رهگذر کند
زان لعل اگر دهد همه دشنام آن نگار    صد بار از مضایقه خونم جگر کند
چشمش چو کار من به نخستین نگاه ساخت    نگذاشت غمزه‌اش که نگاه دگر کند
دی گرمیش به غیر نه از روی قهر بود    افروخت آتشی که مرا گرمتر کند
پیکان او ز سینه من می‌کشد طبیب    کو باده اجل که مرا بی خبر کند
آواره‌ای کجاست که در کوی عاشقی    با خاک ره نشیند و با ما به سر کند
گر جان کشی به کین ز تن محتشم برون    باور مکن که مهر تو از دل به در کند


همچنین مشاهده کنید