پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید
|
همچنین مشاهده کنید
- یارب آن مه را که خواهم زد قضا در کوی او
- بر در درج قفل زدم یک چندی
- در فراقش چون ندادم جان خود را ای فلک
- از قید عهد بندهی تو خود رسته بودهی
- چنین است اقتضا رعنائی قد بلندش را
- مفتون چشم کم نگه پر فتنهات شوم
- این آینهگون سقف که آبیست معلق
- گنج وصل او به چون من بیوفائی حیف بود
- دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
- امشب دگر حریف شرابت که بوده است
- رخت را آفتاب سایهگستر میتوان گفتن
- ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من
- رفتی و رفت بیرخت از دیده روشنی
- یارم طریق سرکشی از سر گرفت و رفت
- ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
- آمدم با نالههای زار هم دم هم چنان
- بعد چندین انتظار آن مه به خاک ما گذشت
- از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
- امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
- بهترین طاقی که زیر طاق گردون بستهاند