پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
نخل قد خم گشته که پرورده دردست
|
همچنین مشاهده کنید
- بزم برهم زدهای ای دل بر خشم به جوش
- حرف در مجلس نگویم جز به هم زانوی او
- آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
- دل خود را هنوز اندر تمنای تو میبینم
- بیپرده برآئی چو به صحرای قیامت
- تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
- شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان
- چو تو را به قصد جولان سم بادپا بجنبد
- گذری بناز و گوئی ز چه باز دلگرانی
- ملامت گو که گاهی همچو ماه از روزنت بیند
- چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
- رخت را آفتاب سایهگستر میتوان گفتن
- سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی درد آید
- درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج
- دوش گر بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
- بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت
- به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست
- چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
- آن که بزم غیر را روشن چو گلشن کرده است
- هلالی بودی اول صد بلند اختر هوادارت