سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا


که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا    که روزی شد پس از وصل چنان هجر چنین ما را
تو خود رفتی ولی باد جنون خواهد دواند از پی    بسان شعله‌ی آتش من مجنون رسوا را
تو خود رو در سفر کردی ولی صحرا سپر کردی    به صد شیدائی مجنون من مجنون شیدا را
فرس آهسته ران کاندر پیت از پویه فرسوده    قدمها تا به زانو گمرهان دشت پیما را
شب تاریک و گمراهان ز دنبال تو سر گردان    برون ار از سحاب برقع آن روی مه آسا را
خطر گاهیست گرد خرگهت از شیشهای دل    خدا را بر زمین ای مست ناز آهسته نه پا را
چو میرد محتشم دور از قدت باری چو باز آئی    به خاکش گه گهی کن سایه گستر نخل بالا را


همچنین مشاهده کنید