جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی


ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی    دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند    دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم    گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند    این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد    کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم    رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست    شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی    و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم    لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست    کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده    تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد    شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی


همچنین مشاهده کنید