جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی


سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی    گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان    پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند    که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای    دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
سر ما و در میخانه که طرف بامش    به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن    ظلمات است بترس از خطر گمراهی
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل    کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده    مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار    عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی


همچنین مشاهده کنید