جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی


تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی    ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او    که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست    بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینی
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد    آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار    ظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینی
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم    عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست    که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست    گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
سخنی بی‌غرض از بنده مخلص بشنو    ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد    بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد    بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل    لایق بندگی خواجه جلال الدینی


همچنین مشاهده کنید