پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی


کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی    بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی
بسا که گفته‌ام از شوق با دو دیده خود    ایا منازل سلمی فاین سلماک
عجیب واقعه‌ای و غریب حادثه‌ای    انا اصطبرت قتیلا و قاتلی شاکی
که را رسد که کند عیب دامن پاکت    که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
ز خاک پای تو داد آب روی لاله و گل    چو کلک صنع رقم زد به آبی و خاکی
صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز    و هات شمسه کرم مطیب زاکی
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل    که زاد راهروان چستی است و چالاکی
اثر نماند ز من بی شمایلت آری    اری مثر محیای من محیاک
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند    که همچو صنع خدایی ورای ادراکی


همچنین مشاهده کنید