پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم


آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم    خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا    بنده معتقد و چاکر دولتخواهم
بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز    آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است    ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد    و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
صوفی صومعه عالم قدسم لیکن    حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی    تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم
مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود    آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می‌گفت    با همه پادشهی بنده تورانشاهم


همچنین مشاهده کنید