چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم


من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم    لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو    که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس    که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ای نسیم سحری بندگی من برسان    که فراموش مکن وقت دعای سحرم
خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار    و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم
حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل    دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو    تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم


همچنین مشاهده کنید