جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم


خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم    به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم    به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
امید در شب زلفت به روز عمر نبستم    طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم
به شوق چشمه نوشت چه قطره‌ها که فشاندم    ز لعل باده فروشت چه عشوه‌ها که خریدم
ز غمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گشادی    ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری    که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه    که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی    که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم
به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ    که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم


همچنین مشاهده کنید