شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش


چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش    به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم    که دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش
زمانه از ورق گل مثال روی تو بست    ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش
تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید    تبارک الله از این ره که نیست پایانش
جمال کعبه مگر عذر ره روان خواهد    که جان زنده دلان سوخت در بیابانش
بدین شکسته بیت الحزن که می‌آرد    نشان یوسف دل از چه زنخدانش
بگیرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم    که سوخت حافظ بی‌دل ز مکر و دستانش


همچنین مشاهده کنید