جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش


فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش    گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند    خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل    زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود    این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری    بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست    هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل    جانب عشق عزیز است فرومگذارش
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه    به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود    نازپرورد وصال است مجو آزارش


همچنین مشاهده کنید