شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر


گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر    بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرم آن روز که با دیده گریان بروم    تا زنم آب در میکده یک بار دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی    تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت    حاش لله که روم من ز پی یار دگر
گر مساعد شودم دایره چرخ کبود    هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
عافیت می‌طلبد خاطرم ار بگذارند    غمزه شوخش و آن طره‌ی طرار دگر
راز سربسته ما بین که به دستان گفتند    هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت    کندم قصد دل ریش به آزار دگر
بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست    غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر


همچنین مشاهده کنید