جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود


به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود    که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست    به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت    ورای مدرسه و قال و قیل مسله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی    ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست    هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن    به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش    میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت    فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود


همچنین مشاهده کنید