جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
|
همچنین مشاهده کنید
- برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
- نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
- دل از من برد و روی از من نهان کرد
- آن یار کز او خانه ما جای پری بود
- گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
- گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
- تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
- تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
- حال دل با تو گفتنم هوس است
- بیا که رایت منصور پادشاه رسید
- سلیمی منذ حلت بالعراق
- دلم رمیده شد و غافلم من درویش
- مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
- ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
- مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
- این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
- بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
- به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
- سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
- صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست