جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

روزگاریست که سودای بتان دین من است


روزگاریست که سودای بتان دین من است    غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تو را دیده جان بین باید    وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر    از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد    خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار    کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش    زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست    که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان    که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است


همچنین مشاهده کنید