پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است


لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است    وز پی دیدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز    هر که دل بردن او دید و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو    شاهراهیست که منزلگه دلدار من است
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا    عشق آن لولی سرمست خریدار من است
طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش    فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران    کب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود    نرگس او که طبیب دل بیمار من است
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت    یار شیرین سخن نادره گفتار من است


همچنین مشاهده کنید