جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است


به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
گرت ز دست برآید مراد خاطر ما    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است


همچنین مشاهده کنید