جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

در حبس مجدالذین ابوالحسن عمرانی


بافلک دی نیازمندی گفت    چون منت گر نیازمند کنند
زان ستمها که گردش تو کند    توچه گویی که باتو چند کنند
آخر این اختران بی معنیت    چند بخت مرانژند کنند
بی سبب هر زمان چو پایه‌ی خویش    پایه‌ی طاقتم بلند کنند
به زمستان گر آتشی یابم    هفت عضوم برو سپند کنند
حلقه‌ی جیب کهنه در حلقم    هر زمان حلقه‌ی کمند کنند
عالمی ناپسند احوالند    تا کی احوال ناپسند کنند
در احسان چرا بنگشایند    چاره‌ی چند مستمند کنند
فلکش گفت بربروت مخند    که جهانیت ریشخند کنند
در احسان بگو که بگشاید    بوالحسن را چو تخته‌بند کنند
ما در آنیم تا قضا و قدر    زهر آن فتنه باز قند کنند
که به مویی فلک بیاویزد    گر به مویی برو گزند کنند


همچنین مشاهده کنید