شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آن شاعر این شعر را در پاسخ حکیم سنایی فرستاد


باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند    شورها بینی که اندر حبة الماوا زند
از علای خلق او عالم چو علیین شود    پس خطابش قرب «سبحان الذی اسری» زند
کیست کو پهلو زند با آنکه دولتخانه را    از بزرگی سر به «اوادنی» و «ما اوحی» زند
در حجاب کبر یا چون باریا جولان کند    تکیه کی بر مسند «لا خوف» و «لا بشری» زند
در مصاف عاشقان در سینه‌های بی‌دلان    ضربت قرب وصال از درد ناپیدا زند
آنچه نتوانند زد آن دیگران بر هفت رود    آن نوا از دست چپ آن ماه بر یکتا زند
ای گلی کز گلبنت عالم همه گلزار شد    وز گلت بوی «تبارک ربنا الاعلا» زند
برگ دار گلبنت «طاها» و بیخش «والضحا»    بار او «یاسین» و شاخش سر به «اوادنی» زند
جوشها در سینه‌ی عشاق نیز از مهر تو    هر زمانی تف ورای گنبد خضرا زند
شکر احسان تو مدح تست ای صاحب جمال    نقش مدح تو رقم بر دیده‌ی بینا زند
این جواب شعر استادم که گفت اندر سرخس    «چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند»


همچنین مشاهده کنید