جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ترا باری چو من گر یار باید


ترا باری چو من گر یار باید    ازین به مر مرا تیمار باید
اگر بیمار باشد ور نباشد    مر این دل را یکی دلدار باید
اگر ممکن نباشد وصل باری    بسالی در یکی دیدار باید
بیازردی مرا وانگه تو گویی    چه کردی کز منت آزار باید
مرا گویی که بیداری همه شب    دو چشم عاشقان بیدار باید
چو من وصل جمال دوست جویم    مرا دیده پر از زنگار باید
چه کردی بستدی آن دل کز آن دل    مرا در عشق صد خروار باید
مرا طعنه زنی گویی دلیرا    دلی بستان چرا بیکار باید
دل خسته چه قیمت دارد ای دوست    که چندین با منت گفتار باید
طمع برداشتم از دل ولیکن    مر این جان را یکی زنهار باید
همه خون کرد باید در دل خویش    هر آنکس را که چون تو یار باید
ایا نیکوتر از عمر و جوانی    نکو رو را نکو کردار باید
مرا دیدار تو باید ولیکن    ترا یارا همی دینار باید
مرا دینار بی مهرست رخسار    چنین زر مر ترا بسیار باید
اگر خواهی به خون دل کنی نقش    ولیکن نقش را پرگار باید


همچنین مشاهده کنید