پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

در دل آن را که روشنایی نیست


در دل آن را که روشنایی نیست    در خراباتش آشنایی نیست
در خرابات خود به هیچ سبیل    موضع مردم مرایی نیست
پسرا خیز و جام باده بیار    که مرا برگ پارسایی نیست
جرعه‌ای می به جان و دل بخرم    پیش کس می بدین روایی نیست
می خور و علم قیل و قال مگوی    وای تو کاین سخن ملایی نیست
چند گویی تو چون و چند چرا    زین معانی ترا رهایی نیست
در مقام وجود و منزل کشف    چونی و چندی و چرایی نیست
تو یکی گرد دل برآری و ببین    در دل تو غم دوتایی نیست
تو خود از خویش کی رسی به خدای    که ترا خود ز خود جدایی نیست
چون به جایی رسی که جز تو شوی    بعد از آن حال جز خدایی نیست
تو مخوانم سنایی ای غافل    کاین سخنها به خودنمایی نیست


همچنین مشاهده کنید