پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ای آتش سودای تو خون کرده جگرها


ای آتش سودای تو خون کرده جگرها    بر باد شده در سر سودای تو سرها
در گلشن امید به شاخ شجر من    گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها
ای در سر عشاق ز شور تو شغب‌ها    وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها
آلوده به خونابه‌ی هجر تو روان‌ها    پالوده ز اندیشه‌ی وصل تو جگرها
وی مهره‌ی امید مرا زخم زمانه    در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها
کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم    بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها
خاقانی از آنگه که خبر یافت ز عشقت    از بیخبری او به جهان رفت خبرها


همچنین مشاهده کنید